بسیجی شهید حسن رنجبر فرزند شعبانعلی متولد 1348 دارابکلا – ساری تاریخ شهادت 14/4/1365 – محل شهادت مهران
بسم الله الرحمن الرحیم
آنانکه ایمان آوردهاند و در راه خدا به هجرت و جهاد پرداختند و از جان و مال خود مایه گذاشتند مرتبه و درجه بزرگی نزد خداوند دارند و همانا آنها از رستگاران عالم هستند. «قرآن کریم»
کلام خود را با نام خدای بزرگ شروع می کنم خدایی که عشق و شرافت و ایثار را در سرزمین وجود ما ایجاد نمود و مار را با راه های رباتی خود آشنایی داد تا ما بتوانیم در تحت تعلیمات حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله راه های نجات و رستگاری را پیدا کنیم و بتوانیم با هدایت امام خمینی نیروی جوانی خویش را صرف آزادی و استخلاص همه مستضعفان و ستم خوردگان عرصه خاک نماییم. و پس از یاد خدا سلام گرم و مراتب قلبی خویش را که از ژرفای وجودم بر می خیزد نثار قافله سالار دلها ، مهدی صاحب الزمان عجل اله فرجه الشریف می کنم و از خدای بزرگ ظهور هرچه زودتر او را دارم. و بعد از همه این ها طبق های نور و خوشه های اخلاص و محبت خود را نثار سرور و سالار و سید کاروان جمهوری اسلامی امام خمینی می نمایم. که آمد و ما گمگشتگان را زمزمه های محبت آموخت و از منجلاب گیجی و ماتم زدگی نجاتمان داد و خطبه های بزرگ رستگاری را بر دل و جانمان تلاوت نمود باشد که بتوانیم از دم گرم و قداستبار این میوه دل زهرا سلام الله علیها خود را بسازیم و مزرعه کوچک وجود خود را به خجستگی و سرسبزی بنشانیم.شهیدان رفتند و ما هم نیز باید برویم اما مگر می شود که در این رفتن هدف و غایتی نباشد؟ مگر می شود دنباله روی از کربلای سیدالشهداء طوری باشد که نشود در آن به تفکر نشست؟
نه نه هر گز نشاید که آنها بروند و ما بمانیم و در هیاهوی مسایل کوچکی گم بشویم. آنهایی که از غلغله های عالم غیبت بی خبرند فریفته نواهای سست و بی رمق این روزگار کسالت پیشه و بی احساسند و متوجه نیستند که شهید می رود تا شرافت بماند و شهید می رود که خوابهای آسوده بر آشوید و کشتی به گل نشستگان از ساحل تنعم بدر آید. و این مولی علی علیه السلام است که می گوید من در شب ظلمانی زندگی ، دنبال آب حیات می گشتم که آن را در پیمانه سعادت سرد هم و دلسوخته تر از هر زمان سخن را نغمه گر باشم. و چه خوش و زیبا گفت شاعر شیرین سخن ایران «حافظ» :
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
عزیزان من ، تقاضای این حقیر این است که وحدتتان را حفظ کنید و سعی نمایید که این وحدت فقط در وحدت ابدان محصور نباشد بلکه مبدل شود به وحدت قلوب ، وحدت بدنها زود از هم پاره می شود اما این وحدت قلب هاست که تا ابد ریشه در عمق خدا پرستی دارد.
«سخنی با پدر عزیزم»
پدر من ، امید است که شما با شهادت فرزندتان هیچ سستی از خود نشان ندهید گریه نکنید مبادا دشمن اسلام را شاد کنید. مبادا دشمنان داخلی را با ناله هایتان امیدوار سازید برادرانم و خواهر گرامیم مبادا امام را تنها بگذارید هر چند که حقیر کوچکتر از آنم که به شما سفارش کنم. همیشه پیرو ولایت فقیه باشید غیر از حرف امام و اشخاص تحت خط امام به حرف هیچ کس گوش ندهید هر زمان پیروز شدید و کربلا رفتید سلام مرا به امام حسین علیه السلام برسانید و به او بگویید که شهیدان آرزوی زیارتت را می کردند. ولی قبل از زیارت شما به زیارت خدای خود رفتند و به لقاء الله پیوستند.می خواستم از مادر عزیزم تشکر کنم. مادر جان می دانم که با تو باید از صفا حرف بزنم و از محبت بگویم. می دانم که مرا از بچگی در زمستان های سرد و سوزان بزرگ کردی ، هیچ گاه خاطرات فداکاری ها و محبت هایت را از یاد نمی برم. مرا ببخشید که نتوانستم کاری و خدمتی برای تان به انجام برسانم. و اگر حقی بر گردن حقیر دارید مرا به بزرگوایتان ببخشید ، و اینها را بر من نگیرید.
«برادرانم ، دوستانم»
اگر می توانید درس هایتان را خوب بخوانید و همیشه در حریم الله باقی بمانید تا می توانید به فکر اسلام و انقلاب و یاری امام باشید و هرجا هستید نگذارید که صراط المستقیم تان گم باشد.
در خاتمه برای پیروزی و سرافرازی اسلام و بقای عمر رهبر دعا کنید. خدای بزرگ ، ما و شما را ببخشاید و ما را در جنت عالیات خویش جای دهد.
خدا یا ، خدایا تا انقلاب مهدی - حتی کنار مهدی خمینی را نگه دار
تشیع جنازه
ساعت 5 بعد از ظهر امروز چهارشنبه 13 مرداد 1394 پیکر مرحوم مغفور حاج شعبان رنجبر دارابی پدر شهید حسن رنجبر دارابی با حضور مردم شریف دارابکلا تشیع ، و در امام زاده باقر ع به خاک سپرده شد.
یک تشکر ویژه هم از حاج محمّد دهیار محترم که دستور آب پاشی مسیر تشیع جنازه را دادند و حاج احمد کارگر هم زحمتش را کشیدند.